شیخ عجل سعدی شیرازی

سعدی وآثار او

شیخ عجل سعدی شیرازی

سعدی وآثار او

شیخ عجل سعدی شیرازی


نام : آرامگاه سعدی شیرازی
کشور : ایران
استان : استان فارس
شهرستان : شیراز
اطلاعات اثر :
کاربری : آرامگاه
دیرینگی : دوره پهلوی
دورهٔ ساخت اثر : دوره پهلوی
اطلاعات ثبتی
شمارهٔ ثبت :۱۰۱۰
تاریخ ثبت ملی : ۱۸ آذر ۱۳۵۴

ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

این وبلاگ با نام سعدی شیرازی به شما عزیزان علاقه مند به جناب سعدی شیرازی کمک می کند تا راحت تر به آثار سعدی ، زندگی نامه سعدی ، عکس هایی از آرامگاه سعدی ، غزلیات سعدی شیرازی و اثر های دیگرش دسترسی داشته باشید .
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
نویسندگان

مشرف (شرف) الدین مصلح شیرازی معروف به سعدی شیرازی شاعر و نویسنده توانمند ایرانی قرن هفتم هجری قمری بوده است.در برخی مراجع تاریخ تولد سعدی 585 هجری قمری آورده شده و در برخی دیگر 606 (وی احتمالاً بین سالهای ۶۰۰ تا ۶۱۵ هجری قمری زاده شده است.) اما وفات سعدی در بیشتر مراجع 691 هجری قمری اشاره شده است.

شعر و نوشته های سعدی آهنگین بوده است . وی در خانواده ای که همگی از علمای دینی بوده اند به دنیا آمده است:

مرا معلم عشق تو شاعری آموخت

همه قبیله من عالمان دین بودند

ظاهراً خانه پدری سعدی در محدوده حرم احمد بن موسی (شاهچراغ) قرار داشته است .دایی سعدی قطب الدین شیرازی است.

دکتر ذبیح ال... صفا در وجه تسمیه نام سعدی می گوید: (شرف الدین یا مشرف الدین از القاب و اسامی رایج قرن هفتم و هشتم بوده است ، چنان که گروهی از بزرگان آن دوره را نیز با این ااقاب می شناسیم. )در ضمن مصلح یا مصلح الدین هم از اسامی بوده که در آن روزگار هم استفاده می شده.جد پدری و دایی سعدی (قطب الدین محمود شیرازی) نیز به این نام می شناسیم.

قدیمی ترین مأخذی که نام و کنیه سعدی در آن بیان شده کتاب   تلخیص مجمع الآداب فی معجم الالقاب  است از   ابن الفُوَطی  که با سعدی معاصر بوده و ارتباط و مکاتبه داشته است . وی از سعدی چنین نام برده  (مصلح الدین ابو محمّد عبدالله بن مشرّف ) معروف به سعدی شیرازی. معاصر دیگر سعدی ، علی بن احمد بن ابی بکر  معروف به  ( بیستون ) که اولین دیوان سعدی را 35 سال بعد از مرگ آن استاد جمع آوری و تنظیم نموده لقب و اسم و تخلّص او را به این صورت آورده  (مولانا و شیخ الشیوخ فی عهده و قدوه المحققین افصح المتکلمین مفجز السالکین مشرف الملّه و الحق و الدین مصلح الاسلام و المسلمین شیخ سعدی شیرازی قدّس سرّه) که به طور خلاصه از بین تعریف ها و تمجید ها می شود  ( افصح المتکلمین مشرف (شرف) الدین مصلح سعدی شیرازی) .بنابراین نام او مصلح  است که در نسخه ای از طیبات شیخ آمده که نام مصلح را از نام جد مادریش گرفته است.

با همه بزرگی نام از احوال سعدی اطلاع چندانی در دست نیست و این بر میگردد به این خصلت ایرانیان که در ثبت وقایع و احوال افراد سهل انگارند و اگر به تاریخ مراجعه کنیم کمتر کسی از بزرگان ما جزئیات زندگیش معلوم است و شاید پس از در گذشت افراد عده ای به فکر تحقیق در باره شخص او می افتند که آن هم بر میخورد به اطلاعات ناقص و گاه تحریف شده و به مرحله ای می رسیم که همه موارد را باید با شک و شبهه در نظر گرفت.

البته اینکه از احوال سعدی اطلاع چندانی در دست نیست نه ازاین بابت است که درباره او سخن گفته نشده و حکایاتی نقل نکرده باشند بلکه نوشته بسیاراست ولی تحقیق کم بوده و هست . البته خود شیخ نیز در این گمراه کردن بی تأثیرنبوده است چه که در آوردن نکات اخلاقی و بیان حکمت ها ، وقایعی ساخته و حکایاتی نقل کرده و گاه خود را در آن وقایع دخیل نموده و با آنکه نظرش آوردن مثال بوده است لیکن بعدها مردم این نکته ها را واقعی پنداشته و از این بابت گاه دراحوال او به اشتباه افتاده اند و چنانکه می دانیم طبیعت مردم اینگونه است که درباره کسانی که دارای شهرت و عظمت هستند گاه به اغراق روی میآورند و در بسیاری از موارد افسانه سازی می کنند و دیگران آن را حقیقت می پندارند و از این بابت اهل تحقیق زحمت و مجاهدت بسیاری کشیده اند تا از بین اینها حقیقت را بیابند . بنابراین در تحقیق احوال سعدی نه به گفته های خود او باید اعتماد کرد و نه به قول دیگرانی که از او سخن گفته اند.

در تذکرة الشعراءدولتشاه سمرقندی آمده که پدر سعدی ملازم اتابک سعد بن زنگی بوده است و مشاورت سلطان را برعهده داشت ولی امرار معاش او از عواید دربار نبود و خود به تجارت و حجره داری اشتغال داشت و گاه گاهی سلطان را از امور ناصواب به دور می داشت و شیخ از همان ابتدا باروش پدر آشنا شد و در کتب و نوشته های خود این راه را دنبال کرد و با آوردن حکایات خوب و بد دیگران را سرمشق می دهد.

پدر لحظه ای از تربیت او فارغ نبود و همه جا او را با خود همراه داشت و سعدی از همان ابتدای کودکی سفرهای بسیار با پدر داشت.

و چنان که گفته شده به علوم شرعی و دینی آگاهی کامل داشته است و سعدی نیز از همان ابتدای کودکی تحت تربیت پدر قرار گرفت و از راهنمایی های او بهره مند گردید. در سفر های پدر نیز با وی همراه بود:

 که باران رحمت بود هر دمی ز عهد پدر یاد دارم همی
ز بهرم یکی خاتم زر خرید که در خردیم لوح و دفتر خرید

ویا:

" یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمة ا...علیه نخفته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز در کنار گرفته و طایفه یی گرد ما خفته. پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمیدارد که دو گانه بگذارد...

گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به که در پوستین خلق افتی"

سعدی هنوز کودکی بیش نبود که سایه پدر از سرش کوتاه شد و گرد یتیمی بر چهره اش نشست:

که در طفلی از سر برفتم پدر مرا باشد ز درد یتیمان خبر

ویا

که سر در کنار پدر داشتم من آن گه سر تاجور داشتم

و پس از آن جدّ مادری او، مسعودبن مصلح الفارسی تربیت او را بر عهده گرفت.

مقدمات علوم پایه و شرعی را در شیراز آموخت و سپس در حدود سال 620 برای اتمام تحصیلات به بغداد رفت و در مدرسه  نظامیه آن شهر به تحصیل پرداخت . خود در باره زمان ترک شیراز گفته:                                          

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                          

جهان در هم افتاده چون موی زنگی برون رفتم از تنگ ترکان چو دیدم

که اشاره دارد به حمله غیاث الدین پیر شاه، پسر محمدخوارزمشاه به شیراز که حدود سال های 620-621 ااتفاق افتاده است.

سعدی مدّتی در مدرسه معروف نظامیه بغداد به تحصیل پرداخت:

 

شب و روز،تلقین و تکرار بود ... مرا در نظامیه ادرار بود

اقامت سعدی در بغداد به دو دوره تقسیم می شود . ابتدا دوره اول که وی به فراگیری علوم مشغول بود و دوره دوم که به تدریس پرداخت البته دوره اقامت سعدی در بغداد زطولانی نبود و سعدی سفرهای خود را آغاز نمود و در این سفرها ماجراهای بسیار بر او رفته که سعدی   در        جای جای نوشته هایش از آن یاد می کند.

سفری که سعدی در حدود سال 620 آغاز کرده بود، به بغداد، مقارن سال 655، آغازی شد برای سفرهای طولانی سعدی و با بازگشت به شیرازپایان یافت و از آن پس زندگی را به آزادگی و ارشاد  و خدمت به خلق گذرانید .عمر سعدی درشیراز به سرودن غزلها و قصائد و تالیف رسالات مختلف و شاید وعظ و تدریس می گذشت و در این دوره یک بار نیز سفری به مکه کرد و از راه تبریز به شیراز بازگشت .

کمتر کسی مانند سعدی با طبقات مختلف جامعه محشور بوده و نشست و برخاست داشته است:با قشر دانشمندان ، مانند ابوالفرج ابن جوزی یا ابوحفص عمرسهروردی ،با عامۀ مردم حتی با کاروانیان در سفر با پادشاهان ، وزراء و درباریان و علاوه بر کتابهائی که خوانده و دانش خود را بالا برده از راه تجربه نیز بطور مستقیم جهان را شناخته و شناسانده است.

نام مدرسه مستنصریه منصوب است به المستنصر بالله عباسی که بنای آن 625 آغاز و 631 پایان یافتشاعر و عارف هم عصر سعدی سیف الدین محمد فرغانی در غزلیاتی که در ستایش سعدی سروده اولاً شیخ العارف سعدی شیرازی نامیده است و این نشان از آن دارد که سعدی در زمان حیات خود نیز مشهور بوده است.

  سال در گذشت او را تذکره نویسان به سالهای 690تا695 نوشته اند .           
                                         

 
 

سعدی  در زمینه تحصیلاتش می گوید:

که نقشش معلم ز بالا نبست مرا صورتی بر نیاید ز دست  

حافظ نیز در این بیت ، به مفهومی مشابه اشاره دارد:

آنچه استاد ازل گفت همان می گویم در پس آینه طوطی صفتم داشته اند

 

سعدی مدّتی در مدرسه معروف نظامیه بغداد به تحصیل پرداخت:

شب و روز،تلقین و تکرار بود ... مرا در نظامیه ادرار بود

 

و در همین شهر بود که از محضر جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن ملقب به محتسب کسب فیض کرد، و سعدی از او به عنوان  مربی  و  شیخ  یاد می کند.

ابن جوزی فرزند یحییبن یوسف جمال الدین عبدالرحمن بن الجوزی است و حدود سال 633 به بعد محتسب دارالخلافه بغداد بوده است او نوادۀ ابوالفرج بن الجوزی صاحب کتاب تلبیس ابلیس و کتاب المنتظم است .

دراینجا باید اشاره کرد که عدّه ای سعدی را شاگرد این ابن الجوزی دانسته اند ولی ابوالفرج بن الجوزی دوم در سال 656 که سعدی گلستان را تمام کرد به هنگام فتح بغداد به دست هولاکو به قتل رسید و همین ابن جوزی دوم است که از سال 631 در مدرسه مستنصریه بغداد به تدریس اشتغال داشته است . مدرسه نظامیه بغداد به دستور خواجه نظام الملک ساخته شده بود و پس از او پسرانش تولیت آنرا داشتند و مدرسان این مدرسه نیز ازطرف نظام الملک و پس ازاو نیز توسط پسرانش تعیین می شدند .  پس از آن کار نظامیه به دست فرمانروایان بغداد اداره می شد و هنگامی که هولاکو خان این شهر را به تصرف درآورد ، عزالدین ابوالعز محمد بن جعفر بصری را به مدرسی در آنجا تعیین کرد .

سعدی درباره شیخ ابوالفرج بن جوزی داستانی نقل می کند که نشانۀ احترامی بوده که به او می گذاشته اند:

چندانکه مرا شیخ اجل ابوالفرج بن جوزی رحمة ا... علیه ترک سماع فرمودی و به خلوت و عزلت اشارت کردی ، عنفوان شبابم غالب آمدی و هوا و هوس طالب ، ناچار به خلاف رأی مربّی قدمی برفتمی و از سماع و مجالست حظّی برگرفتمی و چون نصیحت شیخ یاد آمدی گفتمی:

 

    محتسب گرمی خورد معذور دارد مست را قاضی اربا ما نشیند برفشاند دست را

 

گفتیم که سعدی ، ابوالعز بن الجوزی دوم را به عنوان (شیخ) و (مربی)  یاد کرده و برخلاف آنکه گفته اند سعدی جزو متصوفه بوده ابن جوزی در مذهب پیرو امام احمید حنبل بود و ابن جوزی و اجداد او و برادرانش همگی حنبلی بوده اند . لازم به ذکراست که درمدارس آن زمان از نظامیه گرفته تا مستنصریه و کلاً استادان و شاگردان به چهار دسته تقسیم شده بودند مدرسه نظامیه بغداد تنها خاص مذهب شافعی بود درصورتی که در مدرسه مستنصریه پیروان حنفی ، حنبلی و مالکی نیز حق تحصیل داشتند بنابراین پس از مدتی از رونق نظامیه کاسته شد و مستنصریه رونق یافت

وچنانچه می دانیم شیخ  از نظر سعدی کسی است که علوم شرعی را به وی می آموخته و این لقب را سعدی به چند تن دیگر از بزرگان آن زمان داده است بطور مثال شهاب الدین ابو حفض عمربن محمد سهروردی را که مدتی با وی دریک کشتی هم سفر بوده در اشعار خود از او با لقب شیخ یاد می نماید . افکارو عقاید عارفانه شیخ شهاب الدین سهروردی در سعدی اثرگذار بوده است

پادشاهان سلجوقی با شیعیان به دشمنی برخورد می کردند و یکی از عوامل اختلاف بین ترکان خاتون و خواجه نظام الملک این بود که ترکان خاتون به مذهب تشیع مایل بود و خواجه نظام الملک شافعی مذهب بود . شاهان سلجوقی از کسانی که پیرو مذاهب چهارگانه اهل تسنن بودند برای امور درباری استفاده می کردند آمده است که قتل خواجه نظام الملک نیز بر سر اختلافات مذهبی بوده است و یا زیر پوشش مذهب.

سعدی با زبانی ساده و شیوا و دور از قید و بند که اکثر شعرای قبل از آن گرفتار آن بودند با مردم سخن گفته بنابراین کلامش در دل مردمان اثر می کند.

سعدی در نظامیه بغداد به چنان درجه ای از دانش رسید که به دستیاری استاد برگزیده شد و به لقب  معید   که به معنی تکرارکننده است داده شد بطور کلی تدریس در نظامیه با دو دسته بود:

1-    مدرسان

2-    معیدان

کار معیدان آن بود که آنچه مدرسان می گفتند را دوباره برای محصلان تکرار کند و مشکلات شاگردان را برطرف کند . و معیدان از بین کسانی انتخاب می شدند که در علوم و فنونی که استاد گفته بود سرآمد تر بودند.

این سفرمقدمه سفرهای طولانی دیگر سعدی است به حجازو شام و لبنان و روم .به گفته خود او:

 

بسر بردم ایام با هر کسی دراقصای عالم بگشتم بسی
زهر خرمنی ،خوشه ای یافتم .... تمتع به هر گوشه ای یافتم

 

 
 

سعدی در آغاز گلستان چنین میگوید:

یک شب تامل ایام گذشته میکردم و بر عمر تلف کرده تآسف می خوردم و سنگ سراچه دل را به الماس آب دیده می سفتم و این ابیات مناسب حال خود می گفتم:

چون نگه می کنم نمانده بسی

هر دم از عمر می رود نفسی

مگر این چند روزه در یابی

ای که پنجاه رفت و در خوابی

         یا

غنیمت شمر پنج روزی که هست

چو پنجاه سالت برون شد ز دست

در این جا نشان میدهد که سعدی در هنگام نگارش گلستان پنجاه ساله بوده است و چون در مقدمه گلستان به تاریخ ختم  کتاب اشاره میکند که:

ز هجرت ششصدوپنجاه و شش بود

در این مدت که ما را وقت خوش بود

حوالت با خدا کردیم و رفتیم

مراد ما نصیحت بود و گفتیم

 

2-بعضی نیز به این بیت بوستان استناد کرده اند که:

مگر خفته بودی که بر باد رفت

الا ای که عمرت به هفتاد رفت

دکتر ذبیح ا... صفا معتقد است این که ما تاریخ اتمام بوستان را به هفتاد سالگی سعدی نسبت بدهیم اشتباه است و می گوید اگر سعدی در سال 656کتاب را تمام کرده باشد می باید تاریخ تولدش 585باشد بنابر این می باید در اوائل قرن هفتم شاعری پخته و کار آمد باشد و به رسم آن زمان در اشعار خود از کسانی که در آن زمان بر سر کار و قدرت حکومتبوده اند نام برده باشد که در هیچ یک از آثار سعدی اشاره ای که حاکی از ارتباط او با دربار سعدبن زنگی(وفات623)باشد در دست نیست و از اشخاصی هم که یاد کرده در اواسط قرن هفتم شهرت داشته اند.

 

3-سعدی متنی را به گلستان افزود از باب احترام به ابو بکربن سعد زنگی  که نشان دهنده ان است که سعددی در زمان او می زیسته است.وی در باب هفتم گلستان ، از پنجاه سالگی اش می گوید:

مگر این پنج روزه دریابی

ای که پنجاه رفت و در خوابی

 

 
 

آغاز سفرهای سعدی از سفر وی به بغداد و تحصیل در نظامیه و مستنصریه بوده است و سپس به ممالک بسیاری سفرکرده خود می گوید :

 

   که بر و بحر فراخ است و آدمی بسیار

به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار  

      که ساکن است نه مانند آسمان دوار

زمین لگد خورد از گاو و خر به علت آن      

و از بسیاری از ابیات سعدی می شود پی به شوق جهان گردی او برد. سعدی زمانی که زادگاهش دچار کشمکشهای بین خوارزمشاهیان و اتابکان شد، دل از زادگاهش کند و سفری حدود سی تا چهل ساله را آغاز کرد و به بغداد و سوریه و لبنان و روم و حجاز و حتی شمال آفریقا و عده ای گفته اند که به کاشغر و هند و ترکستان هم رفته است .

در روایتی آمده که از سفر مکه به تبریز رفت و در آن جا  اباقاآن  و شمس الدین ، صاحب دیوان جوینی و برادرش هم ملاقات کرده است.

     

چرا روزگاری بکردم درنگی

ندانی که من در اقالیم غربت  

 

 
 

 شهرت او در دوران زندگیش هم آوازه بسیاری داشت . البته این موضوع در آن زمان چیز تازه ای نبود و بسیاری از شاعران بزرگ ماننده ظهیر و خاقانی در زمان حیات خود به اشتهار کامل رسیده بودند و در بین شعرشناسان زمان خود معروف بوده اند اما شهرت هیچ کدام از آنها به پای شهرت سعدی نمی رسد حتی خود سعدی هم در چند جا از شهرت خود سخن به میان آورده است:

 

درایام بوبکر بن سعد بود

سعدی که گوی بلاغت ربود  

گفته اند شهرت سعدی تا دوردست ممالک تأثیرگذار بوده به طوری که کتاب گلستان حتی کتاب درسی سلاطین هند و عثمانی بوده و شاهان و شاهزادگان آن ممالک آثار اورا از حفظ می دانستند.

نکته مهم در زندگی سعدی این است که هم در زمان زندگیش از شهرت و اعتبار خاصی بهره ور شد وسخنهایش مورد استقبال شاعران هم عصر او،سیف الدین محمد فرغانی ،که در آقرا از شهرهای آسیای صغیر می زیست چنان شیفته آثار سعدی بود که علاوه بر استقبال از چندین عزل او چند قصیده هم در مدح او ساخته و برای او فرستاده است که مطلح یکی از آنها این است:

 

چنان دان که زیره به کرمان فرستم .... به جان سخن گر به تو جان فرستم

شهرت سعدی به چند دلیل به وجود آمده است :

  1.    سعدی شاعری است که استعداد خود را صرف مداحی و بیان اشعاری عاشقانه ننموده و آنرا در خدمت به خلق و نشان دادن راه صحیح و ناصواب به کار برده است. وی با آوردن حکایات و آیات و امثال از دیگر شاعران ، بیشتر در قلب و مغز مردم رسوخ کرد ، به طوری که بیشتر اشعارش در زبان عامیانه مردم راه پیدا کرد .       
  2. سعدی سفرهای بسیار نموده بود و با خلق و خوی مردم کشورهای دیگر نیز آشنا بود و از آن تجارب در نوشته هایش استفاده می کرد ، که نوشته هایش را برای مردم قابل قبول تر می کرد.    
  3. سخن سعدی برای خواننده بسیار جذاب و گیرا است . چون مسائل اجتماعی و اخلاقی را با داستانهای جالب آمیخته که مقبول خوانندگان شود.     
  4. سعدی راه تازه ای برای بیان احساس ، چه از نظر مدیحه سرایی و چه از نظر غزل ، پیش گرفت  و آن را چنان با ذوق و قریحه خود آمیخت که هیچ کس از مدایح وی ، کرنش و چاپلوسی استنباط نکرد.     
  5. سعدی با آن که شاعری حکیم و واعظی عظیم بود  ، ولیکن در لفاف بذله گویی و شوخی ، خواننده را به آنچه که اخلاق نیکو بود، هدایت می کرد.     
  6. سعدی در گفتار خود از افکار رایج زمان خود و شیوه زندگانی مردم روزگارش ، استفاده نموده و آن ها را به صورت نظم و نثر در آورده است.

با توجه به نکاتی که گفته شد ، در صدر همه این دلایل ، شیرینی و فصاحت بیانی است که سعدی را  در میان شاعران فارسی زبان متمایز می کند .سعدی با به کار گیری الفاظ ساده و دور از تکلف ، شعر فارسی را که در قرون قبل از او دچار تصنع و پیچیدگی شده بود را رهایی بخشید.

تا قبل از سعدی بسیاری از شعرا مانند انوری و عبدالواسع جبلی ، و حتی    ابوالنجم منوچهری دامغانی یا لامعی، با به کار گیری لغات سنگین و نا آشنا به گوش عامه ، و استفاده از لغات عربی ، خواننده را دچار مشکل فهم می کردند . علت ای ن کارشان این بود که به کار گیری این سبک را دلیل بر مهارت و استادی گوینده می دانستند و کار به جایی کشیده شد که فهم اشعار شاعران ، مستلزم تحصیلات ادبی شد . البته باید در نظر داشت که این معضل ، از میانه قرن ششم به بعد به وجود آمد ،  چون قبل از آن در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم ، شاعرانی چون  ابوعبدالله رودکی ، ابو منصور دقیقی ، فرخی سیستانی وفردوسی ، شعرشان دارای معانی و قابل فهم برای همه بود و به تدریج در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم ، شعر فارسی ، درگیر تارهای الفاظ پیچیده و معانی سخت و غیر قابل فهم شد  و در این بین ، وجود سعدی ، شعر فارسی را به دوره فردوسی باز گرداند و شیوه صراحت و سادگی را باب نهاد .

البته سعدی نوشته های گذشتگان را نفی نکرد و در عین حال برای خود سبکی جدید به وجود آورد که شیوه این سبک بر استفاده از معانی تازه  و الفاظ ساده و روان بود ، ولی تا حدی که پیش پا افتاده به نظر نیاید.

شعرای بسیاری هم عصر سعدی بوده اند که به نظم و نثر فارسی احاطه کامل داشتند ، ولی هیچ کدام چون سعدی اسعارشان مورد پسند واقع نشد.

دولتشاه سمرقندی در تذکره الشعرا گفته است که دیوان شیخ را نمکدان شعر گفته اند .

 
 

سعدی هم در شعر و هم در نثر ، سخن فارسی را به کمال رسانده است .

درتاریخ ادبیات ما سعدی جزو نوادر می باشد و سبک او مورد تقلید بسیاری از گویندگان واقع شده است بطور مثال :

روضه خلد (از آثار مربوط به قرن هشتم ) ،بهارستان جامی ، نگارستان معین الدین جوینی ،پریشان قاآنی ،که به نوعی از سبک نگارش گلستان پیروی نموده اند .

سعدی در اقسام شعر ماهر بود و به خوبی از عهده برآمده است . قصائد سعدی شبیه به سبک قدیم بوده است ولی معمولاً روشن تر و ساده تر و بی تکلف تر است و موضوع آن ستایش خداوند و پند و اندرز و ... است.

 
 

آثار بسیاری از بزرگان در نظم و نثر سعدی اثرگذار بوده است:

1- جاحظ : که سعدی در میانۀ مباحث اخلاقی که مطرح می کرده برای آنکه از خشکی مطلب کاسته شود حکایاتی طنز می آورد تا خواننده نشاط خاطر پیدا کند و این روشی بوده است که جاحظ در سروده های خود از آن استفاده می کرده و سعدی پیروی روش او کرده است.

-2 ابوعلی احمد ابن محمد ، معروف به  ابن مسکویه  ،که تأثیر بسیار زیادی نه تنها درسعدی که در آثاردیگر شاعران و نویسندگان بعد از خود گذاشته و ازاو پیروی شده است بطور مثال سعدی در باب هفتم بوستان که درباره  عالم تربیت  است زمانی که راجع به پرورش کودک و جوان سخن می گوید مطب  ابن مسکویه  را مد نظر دارد.

-3 در قرن پنجم نوع خاصی از ادبیات رایج شد که آثاراین نوع نگارش به قرون بعد کشیده شد همچنانکه می دانیم از قرون دوم و سوم هم کتبی مانند ( خدای نامه ) در دسترس است که پایه و اساس شد برای شاهنامه نویسی و قرن پنجم زمان بروز کتابهائی در باب اندرزهائی به پادشاهان و موبدان و نحوه کشورداری است مانند :

الف) سیاست نامه یا سیر الملوک(خواجه نظام الملک)

ب) سراج الملوک (ابوبکرمحمد بن الولید معروف به ابن ابی اندقه)

به نظر می رسد که سعدی این کتاب را نیز مطالعه کرده باشد:

ج) نصیحت الملوک(امام محمد غزالی)

درباب هفتم بوستان و گلستان چیزی شبیه باب های پنجم و ششم نصیحت الملوک است:

-4حجت الاسلام غزالی نویسنده کتابهای گران بهائی همچون کیمیای سعادت و احیاء علوم دین، که در طرز تفکر همۀ علمای اخلاق اثرگذار بوده است و سعدی بسیاری از سخنانش را که به گفتار وکردار پیامبر پرداخته با مطالعه کتابهای غزالی نوشته است .

-5این قطیبه دینوری صاحب کتاب (آداب الحرب)که سعدی در باب اول بوستان از مطالب آن الهام گرفته است .

-6ابوالفرج عبدالرحمان بن علی بن الجوزی ،چون سعدی شاگردی اورا کرده بود از نوشته هایش تأثیر بسیار گرفته است.

-7شیخ شهاب الدین سهروردی (عوارف المعارف و ...) مرشد سعدی که در بوستان دو اندرز از او آورده است.

-8شاعر بزرگ عرب احمد بن طیب متنبی که مضامین اشعاراو را در بوستان می بینیم.

-9حکیم ابوالقاسم  فردوسی مؤلف شاهنامه

سعدی درجاهایی به او استناد می کند چون :

    

    که رحمت برآن تربت پاک باد

چه خوش گفت فردوسی پاکزاد 

    که جان دارد و جان شیرین خوش است

میازارموری که دانه کش است

10- حکیم ابوالقاسم حسن بن احمد  عنصری (امیرالشعرای دربار غزنوی)که قصائد نغزحکمت و مدایحی را سعدی ازاو در بوستان می آورد:

  

     چه مردی بود کز زنی کم بود ؟     چو از راستی بگذری خم بود  

این نشان دهنده آن است که سعدی اکثر آثار گویندگان پیش از خود را چه به فارسی و چه به عربی مطالعه کرده است.

 
 

 

منظومه هایی که منحصرا بر پایه پند و اندرز های اخلاقی و به قصد اصلاح و ارشاد طبقات مختلف اجتماع  باشد ، از سعدی شروع شد و او بزرگ ترین شاعری است که از عهده این کار مهم برآمده است.

شاید بتوان گفت که سعدی بزرگ ترین شاعر اخلاقی و تربیتی ایران است که با اطلاعات وسیع خود ، از عهده این مهم برآمده است.

سعدی در بوستان مسائل اخلاقی و اجتماعی و تربیتی را تحت عناوین مختلف و با آوردن انواع و اقسام حکایت ها و ضرب المثل های شیرین و دلچسب ، مورد بحث قرار داده است ؛ و با آن که این گونه مسائی به نظر دلنشین نمی آیند ولی سعدی به گونه ای دل انگیز آن ها را به خواننده اشعارش منتقل می کند که به هیچ وجه مایه خستگی نمی شود.

 
 

اوضاع اجتماعی در عصر سعدی به گونه ای بود که مفاسد اجتماعی رواج پیدا کرده  ، و حکومت مغولان باعث بسیاری معضلات شده بود .این مسائل باعث به وجود آمدن نوعی از شعر شد که در انتقاد از وضع حکومت و رفتار حاکمان بود .

از این دسته اشعار انتقادی ، در آثار سعدی از جمله در گلستان ، بوستان و علی الخصوص در خبثیات و هزلیات او یافت می شود

 
 

رجوع شود به: صفحه اصلی آثار سعدی

سعدی هم در شعر و هم در نثر ، سخن فارسی را به کمال رسانده است .

آثر منظوم:

  • بوستان یا سعدی نامه
  • قصاید و قطعات عربی
  • صاحبیه
  • مراثی
  • قصاید و قطعات عربی

 

آثار منثور:

  • گلستان
  • مجالس پنج گانه 
  • نصیحه الملوک
 
 

از میان آثار منظوم او،گذشته از غزلیات و قصائد ،مثنوی مشهوری است که به  سعدی نامه  یا  بوستان  شهرت دارد. سعدی پس از سفرهای بسیار تصمیم به بازگشت به زادگاه خود می گیرد و در اندیشه آن بود که هدیه ای برای دوستان خود ببرد که تصمیم به نگارش این اثری ماندگار  می کند و خود این حکایت را چنین می سراید :

تهیدست رفتن سوی دوستان

... دریغ آمدم زان همه بوستان

بر دوستان ارمغانی برم

به دل گفتم از مصر قند آورم

سخنهای شیرین تر از قند هست

مرا گرتهی بود از آن قند دست

که ارباب معنی به کاغذ برند

نه قندی که مردم به صورت خورند

بر او ده در از تربیت ساختم

چو این کاخ دولت بپرداختم

نگهبانی خلق و ترس خدای

یکی باب عدل است و تدبیر و رای

که منعم کند فضل خود را سپاس

دوم باب احسان نهادم اساس

نه عشقی که بندند بر خود به زور

سوم باب عشق است و مستی و شور

ششم ذکر مرد قناعت گزین

چهارم تواضع ، رضا پنجمین

به هشتم در از شکر بر عافیت

به هفتم در از عالم تربیت

دهم در مناجات و ختم کتاب

نهم باب توبه است و راه ثواب

به تاریخ فرخ میان دو عید

به روز همایون و سال سعید

که پر در شد این نام بردار گنج

ز ششصد فزون بود پنجاه و پنج

بوستان منظومه ای است از نوع مثنوی ، حدود پنج هزار بیت در بحر متقارب (سال تألیف 655) ،دارای تنوع حکایات و قصص می باشد که بسیاری از آنها با حوادث تاریخی مرتبط است .

سعدی در کتاب بوستان از چند تن عارف نام می برد از قبیل بایزیر بسطامی و شبلی و جنید بغدادی و...

این کتاب شامل چند بخش است:

 در نیایش خداوند  -  باب اول در عدل و تدبیر و رای  -  باب دوم در احسان - باب سوم در عشق و مستی و شور - باب چهارم در تواضع - باب پنجم در رضا -  باب ششم در قناعت - باب هفتم در عالم تربیت  -  باب هشتم در شکر بر عافیت  - باب نهم در توبه و راه صواب  -باب دهم در مناجات و ختم کتاب

 
 

نبوغ سعدی در نویسندگی و شاعری از گلستان به خوبی نمایان است . وی در سراسر این کتاب مانند یک آموزگار کارآزموده، انسانها را به شناخت نیک و بد راهنمائی می کند و این کار را با آوردن داستان ، با دلیل و برهان و آوردن امثال و افسانه های تاریخی به انجام می برد.

بطور کلی گلستان حاصل سی و اندی سالی است که سعدی به مطالعه در احوال مردمان روزگار خود هنگام سفرهایی که داشت می باشد که تمام آنها را طی این سالها بخاطر سپرده و در زمان فراغت بعد از سفرها به رشته تحریر درآورده است .

مهمترین اثر سعدی در نثر ،کتاب گلستان است که دارای یک دیباچه و هفت باب است: باب اول در سیرت پادشاهان –باب دوم در اخلاق درویشان– باب سوم در فضیلت قناعت – باب چهارم در فواید خاموشی – باب پنجم در عشق و جوانی–باب ششم در ضعف و پیری–باب هفتم در تأثیر تربیت - باب هشتم در آداب صحبت .

هر باب شامل حکایاتی است و در جای جای آن ، احادیث و آیات و امثال ، گنجانده شده است.علاوه بر آن  سخنان حکمت انگیز و لطیف نیز خصوصا در باب هشتم، در آن بسیار دید می شود .

گلستان با آن که حجم کمی دارد ولی از جهت تنوع موضوع ، بسیار وسیع است .

در کتاب گلستان ، بر عکس بوستان ، که شامل دنیایی آرمانی است ، زشتی ها و پلیدی ها را در نار زیبایی ها می بینیم که دلیلی بر شیوه زندگی و طرز تفکر و منش مردم آن دوره است ، و اخلاق در گلستان ، فقط در معنای مثبت آن نیامده است.

آنچه گلستان را تا به این حد مشهور و پر آواه ساخته است ، محتوایی که آورده است نمی باشد بلکه قدرت گوینده در پرداخت واژه ها و جمله هاست.

گلستان با دیباچه ای آغاز می شود که بسیار دل انگیز است و در میان دیبا چه هایی که به زبان فارسی نوشته شده است ، شاید بتوان گفت که بی نظیر است.سعدی با استفاده از آرایه های زیبا به صورت طبیعی و با به کارگیری کلمات ساده و آسان و روان ، و آوردن آنها در کنار یکدیگر توانسته نبوغ خود را در ادبیات به اثبات برساند.

سعدی در نگارش گلستان به شیوه خواجه عبداله انصاری و قاضی حمید الدین بلخی توجه داشته ولی کار را به تقلید نکشانده بلکه همیشه از ابتدا تا انتهای گلستان همه چیز دلالت بر تازگی سخن و نو آفرینی و زبردستی نویسنده دارد.

سعدی با ذوق درونی و استعداد خدادادی ، در آثار گذشتگان خود جستجو کرده و نکات مثبت و منفی آن را دریافته و با سبک خوش شاهکاری به وجود آورده است که هنوز پس از گذشت 700 سال زیبائی کلام و تازگی مضمون ها انسان را به حیرت وا می دارد.

برخی شیوه سعدی را شعر منثور لقب داده اند.

شاعر هم دوره اش (مجد همگر) ،ملک الشعرای دربار ابوبکر بن سعد بن رنگی درباره اش می گوید :

 

کو کعبه فضل است و دلش چشمه زمزم از سعدی مشهور سخن شعر روان جوی

خودش می گوید:

 

مشکی است که در طبله عطار نباشد مردم همه دانند که درنامه سعدی

     

     در او هیچ بلبل چنین خوش نگفت نگر تا گلستان معنی شکافت  
   که به استخوانش نروید گلی عجب گر بمیرد چنین بلبلی    

 

درگلستان خواننده با دنیایی سروکار دارد واقعی و قابل حس،نه خیال انگیز و غیرقابل لمس و دور از دسترس . از این جهت خواننده با دنیائی از واقعیات باشد . به خصوص با تجربه فراوانی که سعدی داشته نکات بسیاری از احوال و افکار انسانی بدست می دهد و با قلم شیوایی به نگارش می آورد .

آنچه که در گلستان بیش تر از هرچیزی توجه انسان را به خود جلب می کند چهرۀ مردی است با تجربه های بسیار ، پخته و دنیادیده .

وی در پایان دیباچه می گوید:

زما هر ذرّه خاک افتاده جایی

بمانّد سالها این نظم و ترتیب

که هستی رانمی بینم بقایی

غرض نقشیست کزمابازماند

کند در حق درویشان دعایی.

مگر صاحبدلی روزی به رحمت


( ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است و صیت سخنش که در بسیط  زمین رفته و قصب الجیب حدیثش که همچون شکر می خورند و رقعه منشاتش  که چون کاغذ زر می برند ، بر کمال فضل بلاغت او حمل نتوان کرد بلکه خداوند جهان و قطب دایره زمان و قائم مقام سلیمان و ناصر اهل ایمان  و شاهنشاه معظم اتابک اعظم ، مظفر الدنیا و الدین ابوبکربن سعدبا زنگی ظل الیه تعالی فی ارضه رب عنه و ارضه به عین نظر کرده است و تحسین بلیغ فرموده و ارادت صادق نموده لا جرم کافه انام ، از خواص و عوام  به محبت او گراییده اند که الناس علی دین ملوکهم. )

این متن را سعدی از باب احترام به ابوبکربن سعدبن زنگی ، بعدها به گلستان افزود .


گلستان به بیشتر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است از آن جمله است :

1-فرانسوی پاریس سال 1634 میلادی ((  Andre de Ryer

2-لاتین آمستردام سال 1651 میلادی( Gentius)

3-آلمانی هامبورگ 1654 میلادی( Olearius)

4-انگلیسی سال 1774 میلادی (Sullivana  )


17نسخه ی  خطی نیز در کشورهای مختلف موجود است،از جمله:

1-نسخه خطی آستان قدس رضوی تاریخ 700 محرم ه . ق به خط غلامحسین یوسفی

2-نسخه خطی لرد گرینوی در لندن که دست به دست گشته و قسمتهائی از آن اکنون د ر کتابخانه بنیاد Bodemere در ژنو نگهداری می شود .

 

 
 

سعدی در باب سرودن گلستان ، حکایتی دارد که چنین است:

یک شب تامل ایام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تاسف می خوردم و سنگ سراچه دل به الماس دیده می سفتم و این ابیات مناسب حال خود می گفتم

 

چون نگه می کنم نمانده بسی

هر دم از عمر می رود نفسی

مگر این پنج روز دریابی

ای پنجاه رفت و در خوابی

کوس رحلت زدند و بار نساخت

خجل آن کس که رفت و کار نساخت

باز دارد پیاده را ز سبیل

خواب نوشین بامداد رحیل

رفت و منزل به دیگری پرداخت

هر که آمد عمارتی نو ساخت

وین عمارت به سر نبرد کسی

وان دگر پخت هم چنین هوسی

دوستی را نشاید این غدار

یار ناپایدار دوست مدار

خنک آن کس که گوی نیکی برد

نیک و بد چون همی بباید مرد

کس نیارد  ز پس ، پیش فرست

برگ عیشی به گور خویش فرست

اندکی ماند و خواجه غره هنوز

عمر برف است و آفتاب تموز

تر سمت پر نیاوری دستار

ای تهی دست رفته در بازار

وقت خرمنش خوشه باید چید

هر که مزروع خود بخورد به خوید

بعد از تامل این معنی مصلحت آن دیدم که در نشیمن عزلت نشینم و دامن صحبت فراهم چینم و دفتر از گفته های پریشان بشویم و من بعد پریشان نگویم

به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم

زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم

تا یکی از دوستان که در کجاوه انیس من بود و در حجره جلیس ، به رسم قدیم از در آمد. چندان که نشاط ملابعت کرد و بساط مدابعت گسترد ، جوابش نگفتم و سر از زانوی تعبد برنگرفتم ، رنجیده نکه کرد و گفت

بگو ای برادر به لطف و خوشی

کنونت که امکان گفتار هست

به حکم ضرورت زبان درکشی

که فردا چو پیک عزل در رسد

کسی از متعلقان منش کسی بر حسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده است و نیت جزم که بقیت عمر معتکف نشیند خاموشی گزیند ، تو نیز اگر توانی سر خویش گیر و راه مجالبت پیش.

گفا به عزت عزت عظیم و صحبت قدیم که دم بر نیارم و قدم بر ندارم مگر آن گه که سخن گفته شود به عادت مالوف و طریق معروف که آزردن دوستان جهلی است و کفارت یمین سهل و خلاف راه صواب است و نقض رای اولوالالباب

ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام

کلید در گنج صاحب هنر

زبان در دهان ای هنرمند چیست؟

که جوهر فروش است یا پیله ور

چو در بسته باشد چه داند کسی

به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی

اگرچه پیش خردمند خامش ادب است

به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی

دو چیز طیره عقل است:دم فرو بستن

فی الجمله زبان از مکالمه او درکشیدن قوت نداشتم و روی از محاوره او گردانیدن مروت ندانستم که یار موافق بود و ارادت صادق

که از وی گریزت بود یاگریز

چو جنگ آوری با کسی پر ستیز

به حکم ضرورت سخن گفتم و تفرجکنان بیرون رفتیم در فصل ربیع که صولت برد ۀرمیده بود و اوان دولت ورد رسیده

چون جامه عید نیک بختان

پیراهن برگ بر درختان

بلبل گوینده ، بر منابر قضبان

اول اردیبهشت جلالی

همچون عرق بر عذار شاهد غضبان

بر گل سرخ ، از نم اوفتاده لالی

شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد:موضعی خوش و خرم و درختان درهم ، گفتی که خرده مینا بر خاکش ریخته و عقد ثریا در تاکش درآویخته.

بامادن که خاطربازآمدن  بر رای نشستن غالب آمد دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل و ضمیران فراهم آورده و رغبت شهر کرده .گفتم:گل بستان را چنان که دانی بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکیمان گفته اند:هرچه نپاید، دلبستگی را نشاید.گفتا:طریق چیست؟ گفتم : برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتاب گلستانی توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نکند

از گلستان من ببر ورقی

به چه کار آیدت ز گل طبقی

وین گلستان همیشه خوش باشد

گل همین پنج روز و شش باشد

حالی که من این حکایت بگفتم ، دامن گل بریخت و در دامنم آویخت که : الکریم اذا وعد وفی .فصلی در همان روز اتفاق بیاض افتاد در حسن معاشرت و آداب محاورت ، در لباسی که متکلمان را به کار آید و مترسلان را بلاغت بیفزاید . فی الجمله هنوز از گل بستان بقیتی مانده بود که کتاب گلستان تمام شد.

 
 

این رساله در پاسخ به صاحب دیوان جوینی ، یعنی شمس الدین محمد جوینی سروده شده است و شامل سوال های جوینی و جواب های سعدی است.

 
 

سعدی در اشعار خود بسیاری ازبزرگان را مدح گفته است ولی این نمی تواند دلیل وابستگی او به دربار یا بارگاه کسی باشد ، سعدیمرد آزاده بود و زندگی خود را بدون سرسپردگی گذرانیده است و در مدح ابداً  طول و تفصیل و اغراق و مضمون سازی پیشینیان را بکار نبرده است .

چیزی که او را از نظر مدیحه سرایی از گذشتگان متمایز می سازد این بوده است که سعدی با شهامتی شگفت انگیز شاهان و درباریان و وابستگان آنان را به عدل و داد و نیکوکاری فرا می خواند و آنان را با گفتن اینکه روزگار و جاه و جلال متغیر است و جهان همیشه بریک روال نیست به آنان درس بیداری می داده و این گونه اندرز تا آن زمان نه تنها در ادبیات ایران بلکه در ادبیات همه جهان سابقه نداشته است و خود در این باره گفته:

             سخن ملکی است سعدی را مسلم نه هرکس حق تواند گفت گستاخ

از جمله کسانی که سعدی آنان را مدح گفته است:

اتابک ابوبکر بن سعد بن زنگی (ششمین پادشاه سلسله سلغریان یا اتابکان فارس) ، پسر او سعد بن ابوبکر( که سعدی تخلص سعدی را از نام او برگزیده است ) و بطور کل از خاندان های حاکم آن روزگار مانند اتابکان یزد ، اتابک سلجوقشاه بن سلغرشاه بن سعد زندلی ، اتابک خاتون دختر اتابک سعد بن ابوبکر ، امیران و حاکمان فارس مانند امیر انگیانو و مجدالدین رومی و وزرا و دانشمندانی مانند صاحب دیوان شمس الدّین محمد جوینی وزیر هولاکو خان و برادرش عطاملک جوینی از حکام و دانشمندان زمان و نظایر آن.

بطور خلاصه سعدی بیشتر اتابکان سلغری و وزراء و والیان و بزرگان فارس را مدح گفته است و تنها کسی که از او مدحی در مدیحه های سعدی نیست اتابک سعد بن زنگی می باشد با آنکه قسمتی از زندگی سعدی در زمان حیات او بوده ولی درباره پسرش، اتابک مظفرالدین ابوبکر پسر سعدبن زنگی را مدح گفته و هم اوست که سعدی در بازگشت به شیراز بوستان را به او تقدیم کرده است .البته سعدی در زمان زمامداری محمد بن سعد بن ابوبکر ابیاتی را نیز در مدح اتابک محمد آورده است:

 

خداوند تاج و خداوند تخت

اتابک محمد شه نیک بخت

بدولت جوان و به تدبیر پیر

جوان ، جوان بخت روشن ضمیر

 

از میان کسانی که سعدی بیشترین مدح را درباره آنان سروده یکی شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی و برادرش عطا ملک جوینی است که سعدی آنان را به عنوان بزرگ و استاد خود یاد نموده است . حتی قسمتی از دیوان شیخ که قطعاتی به عربی و فارسی در مدح صاحب دیوان جوینی است به نام او  صاحبیّه  نامیده شده که دو رساله یعنی رساله سوم و ششم از رساله های شش گانه سعدی ،  دو حکایت راجع به روابط میان سعدی و برادران جوینی می باشد.

 
 

چنانکه گفته شد آثار سعدی مدتها در ترکیه و هندوستان و ایران از کتابهای درسی به شمار می رفته است و به ترکی و فارسی شرح هایی بر آن نوشته شده است .

1-سروری (مصطفی بی شعبان) 2 -شمعی  3-سوری  4-هوایی پرسوی، بوستان را به ترکی ترجمه کرده اند.

و شرحی هم به زبان فارسی توسط دو تن هندی: 1-قادر علی  2-ریاض علی ، بر بوستان نوشته شده است.

و همچنین دو تن از بزرگان ادب فارسی بوستان را از کلیات سعدی جدا نموده و با مقدمه و تصحیح و حواشی و شرح لغات چاپ نموده اند :1-محمد علی فروغی 2-عبدالعظیم قریب گرگانی

عمده ترین ترجمه های بوستان عبارتند از:

1-سعدالدین مسعود ابن عمر تفتازانی به ترکی  2-ک . ه . گراف به آلمانی  3-باربیه دومنار به فرانسوی  4-کلارک به انگلیسی

بوستان در 1850 بوسیه "گراف" در وین چاپ شد و در 1890 به وسیله راجرز در لندن و تعدادی نیز در کلکته و کانپور ، لکنهو ، بمبئی ، لاهور، دهلی ، ...

 
 

مرکز سعدی شناسی ایران در سال ۱۳۸۱ روز اول اردیبهشت ماه را روز سعدی اعلام نمود همچنین در اول اردیبهشت ۱۳۸۹ و در اجلاس شاعران جهان در شیراز، نخستین روز اردیبهشت ماه از سوی نهادهای فرهنگی داخلی و خارجی به عنوان روز سعدی نامگذاری شد.